اطلاعیه
بسته ویژه راهیان نور
کیف ویژه راهیان نور ( طرح لباس خاکی)

جديدترين محصولات
منو اصلي
خبرنامه
جهت عضويت درسيستم اطلاع رساني سايت ايميل خود را وارد كنيد.
پس از ارسال، ایمیلی براي شما فرستاده می شود ، که شما باید روی لینکی که در ایمیل هست کلیک کنید تا عضویت شما تایید گردد .
خاكريز

رفته بودیم جنازه شهدا را بکشیم عقب. از موانع که گذشتیم رسیدیم به اولین شهید.

حاج مهدی گفت : «این رو ول کنید، بریم جلوتر.»

 چند تا از شهدا را برگرداندیم عقب که دشمن متوجه شد و شروع کرد به تیراندازی.

 مجبور شدیم برگردیم عقب.

 بعدا فهمیدیم آن جنازه اول برادر حاج مهدی بوده.

توصيه مي شود ...

نقشـبندان نقشـبندان


۱ جلد كتاب
۲۰,۰۰۰ ريال
پديد آورنده : داریوش عابدی
انتشارات : سوره مهر
[ بازديد : ۶۲۵۰ بار ]

�”داريوش عابدي“ با نگاهي متفاوت به جنگ و افرادي كه هر يك به نوعي با جنگ درگيرشده‌اند مي‌پردازد. نقشبندان داستان رزمنده‌ جواني است به نام حميد كه دستانش را هنگام خنثي كردن ميني از دست مي‌دهد. حميد كه يك نقاش است و به حرفه‌اش عشق مي‌ورزد با از دست دادن دستانش كه در واقع ابزار كار او بودند دچار يأس و نا اميدي مي‌شود. از طرفي نگاه‌هاي ترحم‌آميز ديگران بيشتر او را آزرده مي‌سازد. اما با تشويق‌هاي مادر و كمك‌هايي كه دوستان هم‌رزم‌اش به او مي‌كنند در نهايت، خود را باز مي‌يابد و كشيدن نقش‌هايش را با حال و هوايي متفاوت و با الهام از دوستان شهيدش از سر مي‌گيرد.
در بخشي از اين داستان چنين مي‌خوانيم:
... به طرف بو رفتم. هراس از تنها ماندن در آن برهوت خشكيده و ترس از دست دادن هر‌آن‌چه دوستشان داري، بي‌قرارم كرده بود. بايد دوباره شروع مي‌كردم، نه براي به دست آوردن، بلكه براي از دست ندادن. ترس و درد هنوز با من بود. ... تا اذان صبح بر روي خطوطي كشيدم، خطوطي بي‌شكل و بي‌معنا، همانند گذشته. بي‌آنكه ظرافتي در آن‌ها نهفته باشد، و معنايي در پس آن‌ها حس شود. ولي هراس از تهي شدن و تنها ماندن مرا از وارفتن و پا پس كشيدن باز مي‌داشت.ترس طوري من در من ريشه دوانده بود كه مجالي براي خستگي نمي‌داد....
نزديكي‌هاي ظهر ديگر نمي‌توانستم براي لحظه‌اي چشمانم را باز نگه دارم. وقتي بيدار شدم كه مادر آمده بود....
دندان‌ها و چانه‌ام درد مي‌كرد. وقتي سفره جمع شد، دوباره شروع كردم ...�

امتياز :